جدول جو
جدول جو

معنی ده پیاله - جستجوی لغت در جدول جو

ده پیاله
(دِهْ لِ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز. واقع در سه هزارگزی جنوب شیراز. سکنۀ آن 412 تن. آب از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ته پیاله
تصویر ته پیاله
اندکی شراب که در ته جام باقی مانده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم پیاله
تصویر هم پیاله
کسی که با دیگری شراب می خورد، دو تن که با هم شراب بخورند
فرهنگ فارسی عمید
(تَهْ / تَ هَِ لَ / لِ)
ته جرعه. (آنندراج). شرابی که در ته جام باقیمانده باشد. (ناظم الاطباء). آنچه از مشروب در ته پیاله بجای ماند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
ته پیاله که بر خاک گشتگان ریزی
مرا که سوخته ای مغز و استخوان دریاب.
نظیری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَطْ طِ لَ / لِ)
از جمله خطهایی است که در جام جم بوده، لیکن در غیر جام جم نیز استعمال کنند. (آنندراج) :
آماده جلای نظر شو که ساقیان
خط پیاله بر لب میگون نوشته اند.
طالب آملی (از آنندراج).
ز فیض بی خودی از هر دو کون آزادم
خط پیاله ز غمها خطامان من است.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَهْ دَ / دِ)
فرزین. شهبیدق. (یادداشت مؤلف). وزیر در شطرنج. رجوع به شهبیدق شود
لغت نامه دهخدا
(هََ لَ / لِ)
دو تن که با هم پیاله زنند، دو یار موافق. ندیم. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان چهار بلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان. واقع در 7هزارگزی جنوب خاور قصبۀ بهار. سکنۀ آن 1175 تن. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
نوعی نان خورش بدون چربی، نوعی بریانی که از مسکه و زردچوبه و سیر و پیاز و دیگر افزودنیها ترتیب دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم پیاله
تصویر هم پیاله
کسی که با دیگری در نوشیدن شراب وعرق همراهی کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم پیاله
تصویر هم پیاله
((~. ل))
هم نشین، رفیق، کسی که با دیگری در نوشیدن شراب و عرق همراهی کند، هم کاسه
فرهنگ فارسی معین
کاسه ی گلی
فرهنگ گویش مازندرانی